دیدگانت را نبند ، نگاهت را ندزد
تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم
از گوشه ی چشمانت تلاوت می شود
.
.
.
عشق چیز عجیبی نیست ، عزیز دلم !
همین است که تو دلت بگیرد و من نفسم !
.
.
.
پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال
لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را
وقت دلتنگی خود دارم و بس